یقین از مراتب علم شهودی – حضوری است که هیچ گونه شک علمی در آن راه نمی یابد؛ زیرا آن چه می داند در برابرش مشهود است. البته این بدان معنا نیست که کسی که به یقین رسیده و از علم شهودی نسبت به حقایق هستی بهره مند است، حتما به آن ایمان و اعتقاد داشته باشد؛ زیرا بسیاری از مردم نسبت به امری یقین دارند، ولی ایمان و اعتقادی نداشته و آن را انکار می کنند. خدا می فرماید: وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَیْقَنَتْهَا أَنْفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا فَانْظُرْ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِینَ ؛ و با آنکه دلهایشان بدان یقین داشت، از روى ظلم و تکبر و علو آن را انکار کردند. پس ببین فرجام فسادگران چگونه بود. (نمل، آیه 14)
علت این امر را باید در تفاوت جایگاه جزم و عزم دید؛ زیرا اگر چه عزم در عمل و اراده نیازمند جزم اندیشه ای است، ولی این بدان معنا نیست که هر جزمی، عزمی را به دنبال داشته باشد؛ زیرا جزم در حوزه نظر و اندیشه است، در حالی که عزم در حوزه عمل و انگیزه قرار دارد. پس گاه می شود شخص به چیزی جزم اندیشه ای دارد، ولی هیچ انگیزه و عزم و اراده ای از آن بر نمی خیزد.
از نظر قرآن، همه انسان ها در هنگام مرگ با توفی که خدا به اسباب خویش انجام می دهد و نفوس آدمی را به تمام و کمال استیفا می کند و می گیرد، به چنین یقین شهودی نسبت به حقایق هستی می رسند. از این روست که خدا از مرگ به یقین تعبیر کرده و فرموده است: وَاعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّى یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ؛ و بندگی پروردگارت را بکن تا زمانی که مرگ یقینی تو فرا رسد.(حجر، آیه 99)
با آن که در هنگام مرگ، پرده های چشمان فرو می افتد و با کشف الغطاء همه حقایق هستی در برابر دیدگان مرده از دنیا و حاضر در آن سرا مشهود است؛ اما این شهود یقینی هیچ سودی برای کافران ندارد؛ زیرا دیگر دست عمل آنان بسته است و کاری از آنان بر نمی آید؛ زیرا ایمان آوری از مصادیق عزم و عمل است. پس همان طوری که در دنیا یقین دارند و انکار می کنند، آن جا می بینند ولی نمی تواند ایمان آورند. امیرمومنان امام علی(ع)هشدار می دهد و می فرماید: إِنَّ الْیَوْمَ عَمَلٌ وَ لَا حِسَابَ وَ غَداً حِسَابٌ وَ لَا عَمَلَ؛ امروز عمل بدون حساب و فردا حساب بدون عمل است.(نهج البلاغه، خطبه 42)